ما سه نفر

ساخت وبلاگ
به نام خدا سلام به همه تک تک پیام هاتون رو خوندم و شزمنده ام که نتونستم بهشوم جواب بدم ولی از همه تون ممنونم.ممنونم که باعث شدید تجربه ام از بودن تو دنیای مجازی یه تجربه ناب و مفید باشه برام.قرار ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 476 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 7:20

یه حدیث از امام صادق (ع) خودندم  که فرمودند: کسى که مؤمنى را براى گناهى سرزنش کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.پست قبلیم مصداق کامل این حدیثه.... ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 330 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 7:20

وقتی رفتم اتاقش دیگه گریه نمی کرد داشت لباسای پاره مدرسه شو با غصه بالا پایین می کردگفتم: عرفان چیکار کردین؟ روز اول؟!!!!منو دید ناراحت  گفت : داداش هیچ کار نکردیم....اونا شروع کردن.گفتم :داداش خونه عمو اینا همین بغله ها، بابا زود میاد..اگه میخوای بگ ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : مهرقسمت, نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 561 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 20:14

هنوزم بس نیست؟!! شما که اینطوری نبودید!!! ازم دلخور می شدید گاهی ...ولی هیچوقت قهر تو کارتون نبود...حالا چی شده؟ از پنج ماهم رد شدا...پنج ماه!!!بس نیست واقعاً؟ منکه جبران کردم...یعنی سعی کردم جبران شه کارام دیگه چرا نمیایید؟دیگه بسمه ...دیگه نمی تونم ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 380 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 20:14

به غیر از روز  اول مهرکه...  کلاً مهر آرومی داشتیم....عرفان و طاها مثل دوتا پسر آقا و عاقل و بزرگ میرن مدرسه و میام،فکر کنم کل سهمیه ی شیطنت مهر ماهشون رو همون روز اول خرج کردن و الان دارن انرژی ذخیره می کنن برای ماه آینده..خدا رحم کنه فقط.مدرسه من ه ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 408 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 20:14

شنبه بعد از یک هفته بلاخره برگشتیم خونه...از وقتی بابا پاش شکست و رفتیم دنبالش و بعدم رفتیم خونه باباجون ،دیگه نذاشتن بریم خونه و گفتن که هفته اول رو باید خونشون بمونیم. اون روز وقتی رسیدیم بیمارستان بابا جون کلی با عرفان حرف زد که دیگه گریه نکنه و صورتشو شست که معلوم نشه گریه کرده ولی تا بابا رو دید زد زیر گریه...اونم چه گریه ای،دوبرابر قبل... خلاصه به جای اینکه با رفتنمون به بابا روحیه بدیم،بنده ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : بانمک, نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 1172 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 21:12

این روزا کارم شده خوندن پست های اول وبلاگم... می خواستم با جزئیات بیشتری یادم بیاد روزای اولی رو که عرفان اومده بود پیشمون...یادم بیاد که چجوری بود با بابا،با بقیه...غصه هاش گریه هاش،بغضاش..همه رو یادم بیاد تا شاید بتونم یه کم به خودم حق بدم که اون دعا ها رو کردم اون روزا ،اما...هرچی بیشتر می خونم بیشتر می فهمم که زمان خودش همه چی رو خیلی خوب حل کرد و لازم نبود شب و روز دعا کنم که عرفان مامان و یا ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : کردمهمین, نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 1325 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 21:12

امروز سر کلاس که نشسته بودم یه استرسی  داشتم همش..،واقعا نمی دونستم چرا اینجوریم ولی زنگ دوم دیگه فهمیدم.یکی اومد سر کلاس گفت از دفتر منو خواستن منم اجازه گرفتم رفتم پایین.  وقتی  رفتم تو دفتر یعنی قشنگ انگار قلبم یهو ریخت تو دلم...دیدم عرفان و بابا جون تو دفتر نشستن.. عرفانم قشنگ آماده گریه بود...و ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 425 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 2:19

اون موقع ها که عمو کوروش هنوز مجرد بود و عرفانم به دنیا نیومده بود، یه بار یک ماه و نیم رفته بود سفر...اون روزا طولانی ترین زمانی بود که ندیده بودمش...یادمه وقتی از سفر برگشت اولین جایی که اومد،حتی قبل از اینکه بره خونه،خونه ما بود...می گفت دلم برات یه ذره شده بود امیرِ عمو...کلی هم برام سوغاتی آورد ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 207 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 7:55

از وقتی که عرفان رفت کلاس دوم بابا دیگه از همون موقع هر هفته یه کم پول تو جیبی بهش میده.ولی قبلش کلی باهاش حرف زد تا قشنگ براش روشن شه که این پول برای چیه و باید باهاش چیکارا بکنه. بابا اولش فقط بهش گفت که هر چی  خواست و لازم داشت می تونه باهاش بخره اما وقتی عرفان با کلی ذوق گفت: یعنی هرچیییی؟! هرچی ما سه نفر...ادامه مطلب
ما را در سایت ما سه نفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ma-3nafar8 بازدید : 394 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 7:55